محل تبلیغات شما

دوازده سال پیش، همچین روزی یکی که شش سال بیش تر نداشت، تصمیم گرفت یه باشگاه تو پیام نما ایجاد کنه، اولش فکر نمی کرد از همه جای کشور عضو پیدا کنه، فکر نمی کرد که یه روز بشه تموم زندگی کسی، فکر نمی کرد بشه دوست صمیمی خیلیا، اون پسر بچه ی شش ساله که الان هجده ساله اس و دیگه بیش تر از این رشد نمی کنه، کاپیه. اون باشگاه هم، باشگاه شیک پروازمونه، تو تموم این دوازده سال با همه ی قهر و غر و شیطنتامون ساخته و کنار اومده، هم چنان هم مثل روزای اول دوستمون داره، با این که گاهی دلش رو می شکنیم و بی معرفتی می کنیم. اما، اما اون کاپیه، کم الکی نیست که بخواد ازمون دلخور شه.
خیلیامون تو این دوازده سال دلش رو شکستیم، تنهاش گذاشتیم، برای همیشه فراموشش کردیم، خیلیامون هم دوباره برگشتیم سراغش، اما اون تموم دوازده سال رو کنار ما مونده و جا نزده. خلاصه بگم. کاپی جون، تک سلولی من، از این که دوازده ساله باهامونی، ازت ممنونم.
هشتم آبان تولد دوازده سالگیمون مبارکت و مبارکمون باشه.
خیلیییییییی دوست دارم ولی دیگه خودتو لوس نکن.

دسی کووودومشوووو بده؟

شانس خواهر کاپی

کاپی در فکر جهیزیه...

دوازده ,سال ,نمی ,باشگاه ,اون ,تموم ,دوازده سال ,نمی کرد ,فکر نمی ,از این ,بیش تر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زهره عواطفی حافظ